درنای نوزدهم / ساداکو و هزار درنای کاغذی
ساداکو من و تو چه قدر شبیهیم .
تو در آن روز سیاه ژاپن بودی و من در این سالهای سیاه ایرانم .
تو آن روز سیاه شده بودی اسباب بازی آن پسرک .
من این سالهای سیاه اسباب بازی که ام؟ پسرکها زیاد شده اند ساداکو! زیادتر...بیپرواتر...کریهتر...
پسرکها دشمن دویدن اند . پسرکها ضد دویدناند.
معجزه در همان باور شرقی من و توست . باید پرواز کرد تا از دستشان رها شد . باید پرواز کرد . باید به پرواز در آورد . باید با هزار درنای کاغذی پرواز کرد تا نیستان ؛مقصد ما . زادگاه درناها.
ساداکو با هزار درنای کاغذی چه کارها که نمیشود کرد ...
ساداکو و هزار درنای کاغذی
الینور کوئر
ترجمه مریم پیشگاه
و تصاویرِ رونالد هیلمر
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
چاپ ششم مهرماه هزار و سیصد و شصت و هشت
پنجاه و شش صفحه