درنای سی و نهم/ ماه به روایت آه
به گونه ماه
نامت زبانزد آسمان ها بود
و پیمان برادری ات
با جبل نور
چون آیه های جهاد
محکم
تو آن راز رشیدی
که روزی فرات
بر لبت آورد
و ساعتی بعد
در باران متواتر پولاد
بریده بریده
افشا شدی
و باد
تو را با مشام خیمه گاه
در میان نهاد
و انتظار در بهت کودکانه حرم
طولانی شد
تو آن راز رشیدی
که روزی فرات
بر لبت آورد
و کنار درک تو
کوه از کمر شکست...
بخوانید؛ اگر دلتنگ آن فریادهایی هستید که در زیر گنبدش میتپند. آن فریادها که با بوی خوش شعرگونه ی آستانش همآغوش میشوند؛ که این کتاب ریحانکی است از گلستان آن فریادها...لبیک یا عباس
از او نوشتن سخت است و در قالب رمان سخت تر. داستانی که همه بارها شنیده ایم و نقطه ی اوجش بر کسی پوشیده نیست برای حیات در قالب رمان چه برگ برنده ای را باید رو کند؟ آقای زرویی نصرآباد با افشای آن راز رشید به روایت دوازده تن( همسر و مادر و خواهر و دایی و برادر و دشمن و در نهایت فرزند) و رو کردن اطلاعاتی که از او نشنیده ایم داستان را پرورش داده و با گذر از شعر و بالاتر آمدن از دلنوشته ها و آفریدن داستان از زندگی حضرت سقا تجربه متفاوتی را به ما هدیه کرده. دمشان گرم.
ماه به روایت آه
ابوالفضل زرویی نصرآباد
نشر نیستان
چاپ چهارم_نشر نیستان
صد و هشتاد و نه صفحه