درنای دهم / خاطرات کیومرث صابری (گل آقا)
خیلی وقت است که دههی شصت تمام شده . دههی سنگرهای داخل خیابانها،دههی ضربدرهای روی شیشهها،دههی کوپن،صف،مدرسههای شلوغ،کوچههایی که هرچندهفته از آدم متراکم میشدند و تابوتی روی دوشها و "این گل پرپر از کجا آمده" و برگههای سرخ و سفیدی که سر کوچهها میزدند "و شهید قلب تاریخ است" و دههی کارمندهایی که هرروز روزنامهی "اطلاعات" را که بوی تند کاغذکاهی و سرب میداد را کنار سبزی و تخممرغ میخریدند و عصرها ستون ثابت صفحهی سه را بلند میخواندند و لبخند میزدند و راضی بودند که کسی هست که حرف دل را بزند.
خیلی وقت است که دههی هفتاد تمام شده . دههای که روی دکهها و بین روزنامهها مجلهای بود که سیاست را با لبخند و رنگ به خانهها میآورد و به میز ادارات و صندلی سلمانیها و قفسهی کتابخانهها . به مسئولین جوالدوز میزد و سیاستمداران اعتبارشان را در کاریکاتورهای رویجلد او جستجو میکردند. قهرمان این دو دهه گلآقا بود . راز گلآقا چه بود؟ گلآقا که بود؟ خودی بود؟ چرا دیگر تکرار نشد؟
اینکتاب صفحهی دیگری از زندگی کیومرث صابری است. صفحهای از روزهای دوستی نزدیک او و رجایی . سالهایی که مشاور رجایی نخستوزیر بود .
بخش اول کتاب هم روایت گلآقاست از شکلگیری ستون ثابتش ، رفاقتش با آیتالله خامنهای...دلسپردگی و سرسپردگیش به امامخمینی و روایتش از ولایت فقیه...دیدارش با امام که در سال آخر حیات زمینی او رخ داده بود. دیدار با امامی خسته و مغموم که با گذشت چند ماه از پذیرش قطعنامه نخندیده و خنده ای که گلآفا بر چهره پیرمرد می نشاند...
در روزهای میانی خرداد خواندن این کتاب تجربهی دلچسبی است. به نظرم کتاب با همهی شمایل عجولانهاش برملاکنندهی راز گلآقاست. بیست سال طنزنویسی در فضایی ملتهب،بیست سال روی لبهی تیغ راه رفتن و بیست سال دوام آوردن و محبوب بودن...
خاطرات کیومرث صابری(گل آقا)
نشر عروج
چاپ اول سال هزار و سیصد و هشتاد و شش
صد و هفتاد صفحه