اسراب

بعضی وقت‌ها خاصه وقت‌هایی که بعد از یکی‌دوماه برمی‌گردم به شهرم؛همدان  وقت‌هایی که پس از دو ماه دل‌تنگی با شوق می‌نشینم پای صحبت بابا مامان و عمه و خاله و فلانی و بهمانی دلم می‌گیرد ...پاک دمغ می‌شوم که می بینم دعواهای این سال‌ها همان است که بود و حرف‌ها همان است و عصبانیت‌ها سر همان قبلی‌هاست و بدبختانه فکر‌ها و مغزها همان‌اند...نه... خودم را بالاتر از آن‌ها نمی‌بینم ولی دلزده می‌شوم از بوی دل‌به‌هم‌زن این صحبت‌های راکد...می‌ترسم از این که داریم سر این یک بر nمیلیارد سالی که از کل هستی نصیب ما شده چه می‌آوریم...دلم برای خودم می‌سوزد که روز‌ها می‌گذرد ومن آن نمی‌دانم که را نشناخته‌ام و خودم را هم... می‌ترسم از دور خالی ‌زدن‌های طولانی. از ذهنی که فقط با دیدن محسوسات لذت می‌برد و با آن‌ها بدجور اخت گرفته...می‌ترسم از ایمانی که طعم شک را نچشیده باشد و یک بار کل محتویاتش را دور نریخته‌اند و از نو نساخته باشندش..می‌ترسم ...این کتاب اگرچه رمان است اما قصه‌ی این و آنی است که در این سه‌هزار سال ترسیده‌اند و با چه صبر و مرارتی از  موهای خرگوش  شعبده بالا کشیده‌اند و در لحظه‌ای و شاید لحظه‌هایی پرسکوت خیره شده‌اند به چشم‌های شعبده‌باز...

یوستین گردر تاریخ سه‌هزار ساله‌ی فلسفه‌ را برایمان در قالب رمان نوشته. کتاب هم‌آغوشی عقل و خیال است البته به نظرم کتاب پایان خوبی ندارد و نویسنده نتوانسته از عهده ی مسأله جبر و اختیار بربیاید و فقط آن را یک مرحله عقبتر برده که در اصل مسأله تغییری ایجاد نمی کند اما گذشته ازین  برای خیلی‌ها_من جمله خودم_ کتاب آغاز راهی طولانی و سرشار است . فرار از آن حرف‌های خاله‌زنکی و آرام آرام دواندن و به تاخت درآوردن عقل .نمی‌دانم چرا معمولا در معرفی کتاب‌هایی که دوست‌ترشان می‌دارم توفیق چندانی نداشته‌ام و حرف چندانی هم برای گفتن نه. ققط می‌توانم بگویم بخوانید . برایتان سکوتی از جنس سکوت بعد خوانش این کتاب آرزو دارم.

پی نوشت : معرفی این کتاب هدیه ی دوسالگی کافه صحرا بود به شما. راستی مگر قرار نبود سه دی با کادو بیاین؟
پی نوشت دیّم: با خودم فکر می کنم چه می شد اگر برای تاریخ اندیشه های گوناگون، برای تاریخ عقاید، برای تاریخ علوم دست به این کار می زدیم ...داستان...کی خواهیم دانست داستان جهانگیر است؟
پی نوشت سیّم: من هنوز از ضربه ی این کتاب، از تغییر نگرشم به هستی کمر راست نکرده ام.

دنیای سوفی
یوستین گردر
ترجمه‌ی حسن کامشاد

چاپ اول_هزار و سی‌صد‌و هفتاد و پنج
انتشارات نیلوفر
شش‌صد صفحه

 

نظرات (۷)

  • أَنَا یَمَانِیٌّ
  • سلام
    دومین سالگرد وبلاگت مبارک
    راستی هدیه من به تو سه تا صلوات بر محمد و آل محمد

    راستی من هم به مرغا پیوستم
    پاسخ:
    سلام

    ممنون...مبارکت باشد خروس...خوشبخت باشید  مارو هم دعا کن
  • احمد احمدی
  • سلام بزرگوار

    ایمانی که طعم شک را نچشیده باشد و .....
    آرزویی خواستنی است؛ ممنون بابت این معرفی کتاب خوشمزه. حتما باید کتاب رو مطالعه کنم.

    دوسالگی تون هم مبارک. ان شاالله که همیشه تشنه باشیم و اگر نیستیم، حداقل عطش رو درک کنیم
    سلام سیدجان
    اینکه فرمودی:
    "من هنوز از ضربه ی این کتاب از تغییر نگرشم به هستی کمر راست نکرده ام."

    من شما رو خیلی بالاتر از این می دونم که باخوندن یک کتاب تحت تاثیر قرار بگیری و "تغییر نگرش" بدی!
    مرد باش جوان!!!!
    فه دای تو
    پاسخ:
    خب آدما با کتابا تغییر نگرش میدن دیگه با عمه شون که تغییر نگرش نمیدن
  • محمد رنجبر
  • سلام، یجورایی از اینجور کتابا می ترسم. البته اگه حدسم در مورد نوع محتواش درست باشه.
    انیمل فارم جرج ارول چنان گندی زد به تفکراتم که هنوز مث شما خم راست نکرده ام. صحبت تغییر نگرش نیست... اون چندان ترسناک نیست. تردید در نگرشه که گند میزنه به همه چی.
    فک می کنم هنوز خودمو باید بیشتر بشناسم تا برم سراغ چنین چیزایی. کتابای تشریحی برای یکی دو سال اول کتابخون شدن بهتر از تحلیلی ها هستن. داستان باشند یا هرچه...
    پاسخ:
    مطهری رو دریاب
  • سید احمد برقعی
  • شاید نتوانسته باشید از کتاب دفاع خوبی بکنید، اما بهترین مقدمه ی ممکن را زده اید. مقدمه ای که از دریچه ی شخصی شماست، اما خیلی متین و ساده قابی برای نشان دادن یک کتاب فلسفی شده.
    نگران معرفی کتاب نباشید. همینکه حستان را نسبت به کتاب خوب منتقل کنید، چراغی در دل ما روشن کرده اید.
    اینکه اندازه می شناسید و خودتان را در قالب متن گم نمی کنید خیلی دلگرمی است.
    یک جایی ریل عوض کرده اید که: البته آخر کتاب خوب نبود...
    چکار با آخر کتاب دارید؟ مگر دارید نقد کتاب می نویسید؟
    شما کمر راست نکرده اید. و این یعنی کتاب کارش را کرده. از همان بنویسید.
    _چند تا اشکال ویرایشی هست که ...می شود گذشت.
    (حرفی چندانی هم برای گفتن...نه؟! این "نه" خیلی بی دغدغه می شود حذف شود. جمله ی آخر هم دو تا "از" دارد که زشت کرده جمله ی حیوانکی را...)
    موفق باشید

    پاسخ:
    متاسفانه سواد نگارشی خوبی ندارم . فقط بلدم یه گونی ویرگولو تو متن خال کنم...اینم که ریل عوض کردم به خاطر اینه که نمی خوام بدون مقاومت مطلبی رو بپذیرم و البته برای خودمه بیشتر تا در مطالعات بعدی بدونم قبلن به چه نکاتی توجه کرده بودم
    خیلی خوشحالم که متنو با دقت خوندین و ایرادارو انقدر خوب بهم گفتین...
    باقی بقا
    خوب این کتاب فقط تاریخ فلسفه غربه دیگه. ...ما چی پس؟ این اذیتتون نکرد؟:(
    کتاب خوبیست هرچند جامع نبود
    ولی تازه گی داشت حتا برای کسی که فلسفه نخوانده
    نوعی پیش زمینه ی آموزشی بود

    "‌اندیشیدن جز به کمک تصویر انجام نمی پذیرد ، اگر می خواهی فیلسوف باشی ، رمان بنویس.‌"

    خدا قوت
    پاسخ:
    موافقم...درباره فلسفه است و هنوز در حد منقولات .... منقولاتی از معقولات.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی